Persian Articles

معماري بودايي و وجوه نمادين آن 2

 

خیال/ فصلنامة پژوهشی در زمینة هنر، شماره 10، تابستان 1383، صص. 118-133

 

 

 

 

16.  معماري بودايي و وجوه نمادين آن (2)

در بخش گذشته مقاله به معرفي «استوپا»[1] و وجوه نمادين آن پرداختيم و «پاگودا»[2] را نيز، كه در سراسر شرق دور نماد بلند و سترگ اماكن مقدس بودايي است، معرفي كرديم.

در اين بخش از مقاله بر آنيم كه به دو واژه تخصصي ديگر، «چایتيا»[3] و «ویهارا»[4] كه در دين و معماري ديني بودايي و هندويي مهم اند، بپردازيم و ريشه ها و جنبه هاي نمادين آنها را نقد و بررسي كنيم.

چايتيا

واژه چايتيا

واژه «چايتيا» از ريشه ci، به معناي كپه خاك است. به محراب و قربانگاه و مدفن قهرمانان و قديسان و معلمان روحاني نيز «چايتيا» مي گويند. از اين رو، «استوپا» نيز نوعي از «چانينا» است. اساسا در سنت ديني هند، هر حيطه و مكان مقدسي را كه با عبادت ارتباط داشته باشد «چايتيا» مي خوانند. نمونه بارز آن «درخت - معبد»[5] است، كه از كهن ترين نوع معابد هند به شمار مي آيد. درخت – معبد، كه هنوز هم نمونه هايش در برخي نواحي هند هست، درختي است مقدس كه حريمش را با سنگ چين مشخص مي كنند. همه اجزاي اين درخت را محترم مي شمارند و هيچ كس مجاز نيست حتي يك برگ آن را به دور اندازد و بدان اهانت كند؛ چرا كه اين حيطه، به اعتقاد هندوها، محل اقامت خدايان[6]، ارواح خاك[7]، ارواح آب[8]، حوريان آبي و آسماني[9] و ديوان[10] بوده است. [11] درختي كه گوناما سدهارتا در زير آن به مراقبه نشست و به مرتبه تنوير رسيد و «بودا» لقب گرفت، پيش از آن، محل اقامت و آمد و شد ارواح بوده است.

 

تصوير 1- مهري مكشوف از موهنجودارو با نقش نمادين درخت و جانوران اساطيري هزاره سوم پيش از ميلاد.

واژه «چايتيا» (caitya) با كلمه «چيتا» (cita پشته هیزمي كه در مراسم تدفين به كار مي برند) ارتباط دارد: بنا بر آداب كهن ديني هند، بقاياي قديسان را، پس از سوزاندن، زير تلي از خاك دفن مي كردند و برقرار اين كپه خاك درختي مي كاشتند. اين گونه درختان را كه به آنها «روكهاچتياني»[12] يا «وريكشا - چايتيا»[13] مي گفتند، مقدس مي شمردند و نيايش و عبادت مي كردند. همين درختان بعداً بسط يافت و به شكل پاگودا و «استوپا» در آمد. [14]

مرتبه جادويي- ماوراي طبيعي درخت در خاك هند ريشه ديرينه دارد. [15] در نقش يكي از مهرهاي مكشوف از موهنجودارو[16]، مربوط به عهد هندو - سومري[17] و متعلق به هزاره سوم پيش از ميلاد، درختي ديده مي شود كه دو جانور اسطوره اي (آهو يا بز) به طرزي اسرار آميز در حال خروج از ساقه اش هستند (تصوير 1)

تالار چايتيا، ركن اصلي «غار معماري» بودايي

امپراتور آشوكا[18] در سال 232 ق م درگذشت. فرزندان او نتواستند امپراتوري عظيمي را كه پدر بنياد نهاده بود با همان قدرت حفظ كنند و بالاخره، در سال 185 ق م جاي خود را به سلسله شونگا[19] دادند. حكومت سلسله شونگا يكصد و دوازده سال به طول انجاميد. گرچه شخص شونگا به لحاظ اعتقادات ديني و مرتبه اجتماعي «برهمن» بود و پيرو آيين بودايي نبود، در طي حكومت اين سلسله آثار ارزنده اي در معماري بودايي ظهور كرد، كه آنها را «غار - معماري» مي ناميم. البته انسانها در ادوار مختلف تاريخي در سنن مختلف ديني و در مختصات مختلف جغرافيايي به حفر غار همت گماشته اند، كه آثار آن در مصر و بين النهرين و مناطقي از اروپا باقي است؛ اما نزديك ترين آثار، به لحاظ جغرافيايي و فرهنگي، به آثار هندي را مي توان در ايران يافت. به عبارت ديگر، مي توان رد پاي معماري هخامنشي و ساساني را در آثار هندي مشاهده كرد. اگر طرح و تزيينات بيروني مقبره داريوش در نقش رستم را با طرح ورودي غار لوماس ريشي (تصوير 2) مقايسه كنيم تا حدي به اين تاثيرات پي خواهيم برد؛ گرچه نقش رستم، به لحاظ عظمت و ریزه كاري، جايگاهي رفيع تر دارد. اساساً دو ملت ايران و هند از ديرباز با يكديگر مرتبط بوده اند و شايد كهن ترين و پردوام ترين ارتباطات ميان ملل، در طول تاريخ و عرض جغرافيا، رابطه هند و ايران باشد. تشابه آثار دو سرزمين در هزار اول پيش از ميلاد گواه استواري بر اين مدعا است. [20]

 

تصوير 2- ورودي عار لوماس ريشي (Lomas Rishi) واقع در ارتفاعات «برابر»، عهد موریایی، قرن سوم پيش از ميلاد.

اولين نمونه هاي «غار - معماري» هند به عهد آشوكا تعلق دارد. اين آثار به وضوح از نگاه ايراني حاكم بر دربار امپراتوري موريايي (322-184 ق م) حكايت مي كند.[21] نمونه اين غارها را كه معرف تاثير هنر چوب تراشي بر شيوه سنگ تراشي است، مي توان در ايالت بيهار[22] هند مشاهده كرد. اين حجره هاي سنگي، كه محل اقامت زهاد بوده است، [23] غارهاي بسيار ساده و بي پيرايه اي است. نمونه هاي بهتري از همان عهد در تپه هاي «برابر»[24] واقع در سي كيلومتري شمال شهر بودگايا[25] به جاي مانده است. اين حجره هاي سنگي حفر شده در دل سنگ بعدها بسط يافت و آثار زيبا و عظيمي را در عصر شونگا (185-73 ق م) پديد آورد. بي ترديد يكي از گيراترين بناهاي به جاي مانده از عهد شونگا تالارهاي «چايتيا»ست. تالار «چايتيا» فضاي نيايشي بزرگي است كه در دل صخره حفر شده است. نمونه تالار «چايتيا» را مي توان در منطقه «بهاجا»[26] و «كارلي»[27] و «بدسا»[28] مشاهده كرد. قدمت اين آثار به قرنهاي دوم و اول قبل از ميلاد باز مي گردد (تصاوير 3 و 4).

 

تصوير 3- پلان و برش تالار «چاپتيا» و «ویهارا» هاي اطراف آن در «بهاجا»، عهد شونگا قرن دوم پيش از ميلاد.

بعدها بوداييان و جين[29]هاو برهمنان بيش از هزار و دويست نمونه از اين فضاهاي صخره اي را در قرون متمادي در دل كوهها حفر كردند. اين ابنيه، كه در طول تاريخ هند پيوسته ساخته و متحول شده است، نمونه هايي بي نظير از هنر معماري و سنگ تراشي هند به شمار مي رود.

ساختار تالار چايتيا

تالار «چايتيا» نعلي شكل است، كه در فاصله نه چندان زيادي از ديوارة آن ستونهايي قرار دارد. رديف ستونها با ديوار تالار موازي است. در گودي انتهاي تالار، «استوپا»يي واقع شده است. طاق تالار بر فراز «استوپا» منحني است و با شكل منحني بدنه «استوپا» هماهنگ است (تصاوير 5 و 6 و 7). اما حيرت انگيزترين وجه تالار «چايتيا» حفر شدن آن در دل سنگهاي سخت و ديواره كوهها است. شيوة ساخت در اين گونه بناها با شيوه هاي رايج ساخت ابنيه كاملاً متفاوت است : معمولاً ساخت هر بنايي با زميني مسطح آغاز مي شود و معمار طرح خود را با استفاده از مصالحي كه به محل حمل مي شود اجرا مي كند. اما روش ساخت «چايتيا» بيشتر به مجسمه سازي شبيه است تا معماري؛ بدين معنا كه سازنده به جاي فضايي خالي، توده اي عظيم و حجيم (كوه و صخره) در پيش رو دارد؛ به جاي افزودن مصالح براي محدود كردن فضاها به حفرسنگها مي پردازد تا فضاهاي دلخواه خود را از دل سنگ خارج سازد. اين روش دانش متفاوتي طلب مي كند؛ از جمله انتخاب ديواره هاي مناسب، شناخت نوع سنگهاي منطقه، و برنامه ريزي خاص حفر سنگها. اگر به ابعاد عظيم اين تالارهاي «چايتيا» فكر كنيم، عظمت و پيچيدگي كار آشكارتر مي شود؛ مثلاً ابعاد تقريبي تالار «چايتيا» ي «كارلي»[30] چنين است : 40 متر طول (عمق)؛ 16 متر عرض (دهانه)؛ 15 متر ارتفاع (از كف تا سقف).

طرّاح اصلي بنا، پس از مطالعة وجوه زمين شناسي، محل طرح خود را با ابعاد مورد نظر بر سطح ديوارة سنگي كوه نقش مي كرد. آن گاه سنگ تراشان به دقت به كار دشوار و خطرناك كندن و تراشيدن سنگها مي پرداختند. كار حفر از بخش فوقاني تالار، يعني ناحية سقف، آغاز مي شد. ابتدا در بالاترين ناحية طاق تالار سوراخي حفر مي شد. اين سوراخ را در جهت افقي عميق مي كردند تا به صورت تونلي باريك در آيد. آن گاه كارگران مطابق نقشه به كندن زير پاي خود مي پرداختند. به سخن ديگر، جهت مسير ساخت از بالا به پايين بوده است – درست بر عكس شيوة رايج در معماري كه ساخت بنا از پايين ترين نقطه (پي) آغاز مي شود و به سوي بالا پيش مي رود. اين روش كار مباني دقيق منطقي و فني دارد و شايد تنها روش ممكن ايجاد بناهايي چنين عظيم (غار - معماري) بوده است؛ زيرا : اولاً، در سير حفاري بالا به پايين نياز به داربست به حداقل مي رسد. چون كارگران بايد ديواره هاي هم ارتفاع خود را و زمين زير پاي خود را حفر كنند؛ ثانياً خطر ريزش سنگ نيز كاهش مي يابد و كندن زير پا امن تر، آسان تر و دقيق است.

 

تصوير 4- نماي ورودي تالار «چايتيا» ي «بهاجا»، عهد شونگا، قرن دوم پيش از ميلاد. در داخل اين «چايتيا» نمايي از «استوپا» ديده مي شود. وروديهاي كوچك در سمت راست دروازة اصلي مشخص كنندة «ويهارا» ها (راهب سراها) ست.

 

تصوير5- برشي از تالار «چايتيا» ي واقع در «كارلي»، اطراف بمبئي، قرن اول پيش از ميلاد. در اين تصوير، ساختار تالار «چايتيا» همراه با ستونها و «استوپا» ي داخل آن ترسيم شده است. پوششهاي الواري سقف نيز به عمومي آشكار است. در جلو دروازه (سمت چپ) ستوني ديده مي شود كه سرستوني با طرح چرخ دهارما و چهار شير غُران بر فراز آن قرار دارد. اين تركيب از نقوش معروف هند است و سر ستون معروف سارنات را تداعي مي كند.

كار حفر رفته رفته به سوي پايين ادامه مي يافت تا تالار «چايتيا» با «استوپا»ي درون آن و رديف ستونها، كه با فاصلة كمي (حدود 1 تا 2 متر) از ديوار محيط قرار مي گيرد و «استوپا» را دور مي زند، شكل گيرد. جالب است كه اين ستونهاي حجيم و وزين، با آنكه در بيشتر موارد به سقف و كف متصل اند، باربر نيستند. اتصال ستونها به سقف و كف يكپارچه و طبيعي است؛ يعني سنگ تراشان فقط فضاي دور آنها را خالي كرده اند ولي اين ستونها نقش بصري مهمي در زيبايي و شكوه اين تالارها ايفا مي كنند. علاوه بر اين، ستونها با تقسيم كردن فضا نقشي كاربردي نيز دارند : طواف بر گرد «استوپا» معمولاً از فضاي كنار ستونها صورت مي گيرد چرا كه معمولاً فاصلة بدنه و پاية «استوپا» تا ستونهاي پيرامون آن بسيار تنگ است (تصوير 5).

اين فضاهاي كناري كابردهاي ديگر هم دارند. آخرين باري كه براي مطالعه و عكس برداري از ساختار تالارهاي «چايتيا» به مناطق «كارلي» و «بهاجا» در هند سفر كرده بودم، با گروهي از زائران تبتي برخورد كردم كه رنج راههاي نسبتاً دشوار كوهستاني را بر خويش هموار كرده و به زيارت اين عبادتگاهها آمده بودند. گروههاي ديگري از هندوان نيز با زن و فرزند به زيارت آمده بودند (براي هندوان بودا شخصيتي مقدس است؛ چرا كه او را تجلي نهم ايزد ويشنو بر روي زمين مي دانند).[31] در فضاي گرم و سخت كوهستانهاي «كارلي» و «بهاجا»، تالارهاي «چايتيا» نه تنها به منزلة اماكن مقدس دور افتاده مورد توجه اند؛ بلكه پناهگاهها و سايه بانهاي خنك و مطلوبي براي استراحت مسافران نيز به شمار مي آيند. اين مسافران و زوار چون به تالارهاي «چايتيا» وارد مي شدند، زنان و كودكان در فضاهاي پشت ستونها و مردان در فضاي بزرگ جلو «استوپا» استقرار مي يافتند. راهبان بودايي به زمزمة اوراد مي‌پرداختند و طنين نغمه هاي معنوي و موزون فضا را آكنده مي كرد. تالارهاي «چايتيا»، به سبب دوري از شهرها و قرار گرفتن در مناطق مرتفع و كوهستاني، كمتر نزد عموم شناخته شده اند. اگر از غارهاي «آجانتا»[32] و «الورا»[33]، كه به سبب تزيينات و نقاشيهاي شگفت انگيزشان شهرت جهاني يافته اند، بگذريم؛ جهانگردان به ديگر آثار غار - معماري هند كمتر اقبال كرده اند. شايد همين مهجور ماندن موجب شده باشد كه فضاهاي اين تالارهاي عبادي هنوز حال و هوايي اصيل خود را حفظ كرده اند و از هجوم خيل گردشگران و بروز فضاهاي پر تشويش صنعتي و ديگر مظاهر مخرب تمدن مدرن در امان مانده اند.

 

 

رد پاي بناهاي چوبي سنتي در تالارهاي سنگي چايتيا

هنديان از ديرباز در خانه هاي چوبي و گلي مي زيسته اند. چوب تراشي و ساخت تزيينات چوبي از هنرهاي ريشه دار اين سرزمين است. درها و پنجره هاي منبت كاريِ زيبا هنوز در خانه ها و معابد هندي به كار مي رود. جالب است كه اين سنت هنري ديرينه راه خود را به ساخته هاي سنگي نيز گشود‌ : رد پاي اين هنر را در تزيينات تالارهاي «چايتيا» مي توان مشاهده كرد. سازندگان اين تالارها از سنت زندگي در فضاي چوبين آمده بودند و خود در خانه هاي چوبي مي زيستند و خانه ها و معابد و احياناً كاخهاي زمان خودن را با چوب تزيين مي كردند. اين هنرمندان نماي ورودي «چايتيا» ها را با شبكه ها و ديگر تزيينات چوبي آراستند (تصوير 8).

سوراخهاي بزرگي كه بر نماي سنگي اين معابد به جاي مانده، براي نصب اين تزيينات چوبي استفاده مي شده است. حتي حجاريهاي سنگي (قوسها و شبكه ها) كه نماي خارجي تالارهاي «چايتيا» را آراسته، تقليدي از قوسها و شبكه هاي چوبي است. حضور چوب در داخل تالارها نيز مشهود است. سراسر طاق منحني برخي از «چايتيا» ها پوشيده از چوب و تزيينات چوبي بوده است. در تالارهاي «چايتيا»ي «بهاجا» و «كارلي» خود شاهد سقف چوبي عظيمي بودم كه آن را، به پيروي از قوس سقف، منحني ساخته بودند و نوارهاي موازي چوبهاي الوار گونه كه سراسر سقف را مي پوشاند به آن ابهتي زيبا بخشيده بود. اين ساخته‌هاي چوبي، به واسطة محيط نسبتاً خشك كوهستانهاي سنگي، هنوز پس از گذشت نزديك به دو هزار سال بر جاي خود ايستاده اند (در تصوير 6، شيوة كارگذاري قوسهاي چوبي پوشش سقف در برش «چايتيا» ي «كارلي»‌ ديده مي شود. در تصوير 9 نمايي از بناي چوبي كاملي ديده مي شود كه در ساخت «چايتيا» هاي سنگي از آنها تقليد شد). گرچه تقليد از ساخته هاي چوبي در بناهاي سنگي از ابتدايي بودن دانش مردم آن عهد دربارة بناهاي سنگي حكايت مي كند، دقت و ظرافت كار در آنها به حدي است كه هر بيننده اي را به تحسين وا مي دارد.

 

تصوير 6- پلان و برشهاي تالارهاي «چايتيا»ي اوليه، معروف به «چايتيا» هاي هينايانا. ابعاد مختلف «چايتيا» ها و سطح مقاطع متنوع ستونها اهميت دارد. همچنين در پلان تالار غاري «چايتيا» ي شمارة 9 (IX) مجموعة «آجانتا» (سمت چپ پايين تصوير 6)، «چايتيا» يي مستطيل شكل ديده مي شود، كه نمونه اي نادر است. اين تصاوير سير تحول طرح تالار «چايتيا» را در طي چهار قرن (از قرن دوم پيش از ميلاد تا قرن دوم ميلادي) نشان مي دهد.

 از ديگر موارد كه از رد ساخته هاي سنتي چوبي در بناي تالار های سنگی (غاری) «چایتیا» حکایت میکند زاویه افراشته شدن ستونها است: در شیوه های سنتیِ ساخت تالارهای چوبی، معمولاً ستون های طرفین قدری به سمت داخل متمایل بود. این مایل بودن ستونها از يك سو بر مقاومت بنا در تحمل وزن طاق مي افزود (مثل خرك) و از سوي ديگر به لحاظ بصري حركت قوس طاق را از دو سو ادامه مي داد و حالت طاق نصرت ايجاد مي كرد. در تعدادي از تالارهاي «چايتيا»، ستونهاي سنگي را به پيروي از ستونهاي چوبي رايج با زاويه تراشيده اند. هر قدر زاوية ستونها بيشتر باشد از نفوذ بيشتر معماري چوبي در اين ابنية سنگي حكايت مي كند. ستونهاي «چايتيا» ها رفته رفته قائمه شد و در بيشتر تالارهاي به جاي مانده كاملاً عمودي است.

 

تصوير 7- پلان و برشهاي برخي از «چايتيا» اوليه.

سير تحول تالارهاي چايتياي هينايانا[34]

كهن ترين و خالص ترين صورت آيين بودايي «هينايانا» نام دارد.[35] آثار غار – معماري در تالارهاي «چايتيا» و «ويهارا» را نيز، سبب انتساب به اين ادوار اوليه، غار – معماري هينايانا مي نامند. در سده هاي آغازين گسترش آيين بودايي شمايل نگاري رواج نداشت و تمثال و مجسمه اي از بودا نمي ساختند. در آيينهاي ديني، نوشته و نماد نقش اصلي را ايفا مي كرد. «چايتيا» ها و «استوپا» ها ساده و كم پيرايه و عاري از پيكره هاي انساني و شمايلهاي نيايشي بود. اكثر تالارهاي «چايتيا» ي مربوط به قرون اولية بودايي از اين سنخ اند. به تدريج با ظهور نقوش پيچيده تر با تمثال هاي انساني و سپس پيكرة بودا روبه رو مي شويم.[36] غار – معماريهاي مناطق «بهاجا» و «كارلي» از انواع ساده و بي پيراية اوليه است؛ در حالي كه تالارهاي حفر شده در غارهاي «آجانتا»، با نقش و نگارهاي پيچيده و مجسمه هاي زيبا، معرف ادوار بعدي است. در تالارهاي «آجانتا» اثري از نماها و تزيينات چوبي نيست و هنر حجاري، با صلابت و زيبايي خود نمايي مي كند (تصوير 10).

نماي ورودي اين تالارها نيز با گذشت زمان متحول شد و از صورت سادة قوسي و نعلي به شكلهاي پيچيده تر و تزييني تر تغيير يافت. در تصوير 11، سير تحول نماي ورودي تالارهاي «چايتيا» را در طي دوازده قرن (از قرن سوم قبل از ميلاد تا قرن نهم ميلادي) مشاهده مي‌كنيم.

 

تصوير 8- استفاده از چوب در ساخت و تزيين بناهاي غاري «چايتيا» در نواحي مختلف. استفاده از چوب از سنت دامنه دار چوب تراشي و چوب كاري حكايت مي كند كه در ساختار «چايتيا» هاي اوليه حضوري فراگير داشته است.

شكل ستونها (پايه، بدنه و سرستون) نيز در تالارهاي غاري گوناگون متفاوت است. پايه ستونها گاه مربع، گاهي مدور و زماني گلداني شكل است؛ ميلة ستونها گاهي استوانه اي و زماني چند وجهي است؛ سرستونها نيز اشكال بسيار متنوعي دارد. از سرستونهايي با پيكره‌هاي شير تا موجودات افسانه اي و آسماني و ... اين تنوع در جزئيات به زيبايي و جذابيت «چايتيا» ها افزوده است.

ويهارا و نقش آن در تغيير شيوة زيست راهبان بودايي

راهبان بودايي هموراه در سير آفاق بودند؛ از شهري به شهري، از كوهي به كوهي و از جنگلي به جنگلي مي رفتند. در راه با مردم مومن سلوكي معنوي داشتند، سبك و بي بار و بنه راه مي سپردند و از طريق صدقات مردم قوت روزانة خود را تأمين مي كردند. اين شيوة زيست ناشي از اعتقاد به ضرورت وابستگي نداشتن به دنيا و متاع دنيوي بود؛ راهي كه همة نظامهاي معنوي به گونه اي بر آن صحّه نهاده اند. راهبان بودايي شبها را در دشتها و جنگلها در زير درختان و سرپناههاي ساده مي گذراندند و در نواحي كوهستاني به غارها پناه مي بردند. گاهي نيز هفته ها و ماهها در يكي از اين اقامتگاههاي موقت ساكن مي شدند و به مراقبه مي پرداختند. فصل باران از اوقاتي بود كه آمد و شد و اقامت را دشوار مي كرد. بعلاوه، راهبان در موسم باران مجاز به نقل مكان نبودند. در متون ديني، مدت اقامتشان سه ماه معين شده است، كه بايد از هنگام بدر ماه آغاز و به بدر ختم شود.[37] آنان براي اقامت به كلبه هاي جنگلي يا اقامتگاههاي كوهستاني پناه مي بردند و اين ايام را به تمركز و مراقبه و خواندن اوراد مي گذراندند تا دوباره موسم سفر فرا رسد. پس بار ديگر عازم اماكن مقدس، «استوپا»‌ها و ديگر اماكني مي شدند كه با زندگي بودا ارتباط داشت؛ و اين چنين، درحج دايم به سر مي‌بردند. گاه و بي گاه نيز، كه پير و مرشد و راهب بزرگي كه مريدان بسيار داشت در مي گذشت، مريدان جسد او را مطابق آيين مي سوزاندند، بقايا و خاكسترش را دفن مي كردند و كپه اي خاكي يا سنگي (استوپا) به ياد بود او مي ساختند. اين مقبره ها را، كه ياد آور پيشوايي روحاني بود، حتي المقدور در نزديكي اماكن مبارك يا در مسير آن اماكن مي‌ساختند و، رفته رفته با سپري شدن زمان، خود به زيارتگاه تبديل مي شد. اين «استوپا» ها قطبهایي بود كه از يك سو راهبان جوان و سالكان را گرد خود مي آورد و از سوي ديگر موجب جذب زوّار و علاقه مندان به تعاليم دهارما[38] مي شد. چون عدة زايران و طالبان و سالكان فزوني گرفت، تحرك مدام نه ممكن بود و نه مطلوب. پس عبادتگاه و زيارتگاهي دايمي تر لازم آمد. غار از ديرباز پناهگاه طبيعي زهاد بوده است؛ لذا برگزيدن كوه و غار و نواحي دور از ازدحام شهر نشيني، هم سنت كهن زاهدانه بود و هم با تعاليم بودایي سازگاري داشت. البته موضع حكومت را هم نبايد از نظر دور داشت. گفتيم كه پس از سلسله موریايي و خصوصا حكومت امپراتور آشوكا، كه فردي مومن به تعاليم بودايي و مروّج جدي آن بود، عنان قدرت به دست شونگاي برهمن افتاد. در آن ايام دين بودا و دين برهمني با هم سازگاري نداشتند؛ در واقع دين بودا نوعي عصيان بر ضد جهان بيني برهمني شمرده مي شد. در يك صد و دوازده سال كه سلسله شونگا حكومت مي راند، طبيعتاً از دین بودا حمايت نكرد. اگر حكومت سلسله موريايي ادامه مي يافت، شايد دين بودا در مناطق شهري رواج مي يافت؛ اما با ظهور حكومتي برهمني اين امكان منتفي شد. شايد اين هم يكي از دلايلي بود كه نهايتاً به هجرت بوداييان به مناطق دور افتاده و در نتيجه، رشد معماري غاري كمك كرد.

 

تصوير 9- ساختار بناي كامل چوبي، كه يكي از «چايتيا» هاي غاري به تقليد از آن ساخته شده است.

 

تصوير 10- نماي خارجی تالار غاری «چایتیا»ی شماره 14، مجموعه «آجانتا»، عهد گوبتا، قرن ششم میلادی. در این نما از سنت کهن تزئینات چوبی خبری نیست؛ در عوض حضور قوی و غنی هنر سنگ تراشی را، هم در نقوش و هم در پیکر نگاری، مشاهده میکنیم.

با ساخته شدن «چايتيا» ها ضرورت پديد آمدن «ویهارا» ها به ميان آمد و اين چنين جمعيت تُنُكِ بوداييان دايم السفر به جمع پر شمار راهبانِ ساكن تبديل شد.

«ويهارا» به اقامتگاهي مي گويند كه راهبان بودايي به طور جمعي در آن زندگي مي كنند. شايد در ميان واژه هاي رايج در زبان فارسي، «صومعه» به مفهوم «ویهارا» نزديك باشد؛ ولي نگارنده «‌راهب سرا» را معادل واژه «ویهارا» قرار داده است.[39]

 

 

شكل گيري ويهارا

با شكل گيري تالارهاي «چا‌يتيا» و ضرورت اقامت راهيان در نزديكي اين زيارتگاهها، ساخت «راهب سرا» (وبهارا) نيز در نزديكي آنها آغاز شد. «ويهارا» متشكل است از حجره هاي كوچك مربع شكل كه آنها را در اطراف ايوان یا حياطي در دل كوه كنده اند. هزينه ساخت اين اقامتگاههاي رهباني را تجار و متمولان بودايي تامين مي كردند. در متون بودايي در خصوص اقامتگاههايي كه راهبان براساس تعليم آييني مجاز به زيست در آنهايند نكاتي درج شده است. در يكي از داستانها آمده است كه اولين بناي «ويهارا» براي راهبان را تاجر ثروتمندي به نام راجاگريها[40] ساخت؛ و «بودا» نيز با مشخص كردن شرايط پنج نوع اقامتگاه، كه يكي از آنها حجرة سنگي با سقف مسطح است، بر اين كار صحه نهاد.[41] البته اين سند استحكام چنداني ندارد و اهل علم در آن ترديد جدي كرده اند؛ نقل آن در اين مقال بيشتر براي آشنايي با باورهاي رايج عامه است.

 

تصوير 11- سير تحول قوسهاي نماي ورودي تالارهاي «چايتيا» طي دوازده قرن (از قرن سوم پيش از ميلاد تا قرن نهن ميلادي).

شكل ظاهري راهب سرا عموماً ساده است : فضايي مربع يا مستطيل شكل، به منزلة ورودي اصلي، كه در اطراف آن حجره هاي كوچك يك نفره (مربع شكل)، با سقف مسطح و ورودي ساده حفر شده است. اين طرز زندگي جمعي مجال مراقبه هاي فردي را هم فراهم مي آورد. با افزايش عدة راهبان نياز به حفر حجره هاي بيشتر پديد آمد و همين سير افزايش حجره ها طبيعتاً موجب نوعي درجه بندي و طبقه بندي در ميان راهبان گشت. البته نظام روحانيت بودايي فاقد سلسله مراتب است؛ ليكن سن بالا و دانش بيشتر طبيعتاً به نوعي طبقه بندي مي انجامد. اين طبقه بندي در نوع قرار گيري «ويهارا» ها و در قالب حجره هاي مجزا يا مجموعه هاي كم جمعيت تر براي پيران طريقت و راهبان ارشد جلوه كرد. در مواقع استثنايي به حجره كاملاً مستقلي بر مي خوريم كه محل اقامت راهبي بود كه به «ارهات»[42]يا «بوديساتوا»[43] تبديل شده بود. نمونه انواع حجره ها را مي توان در مجموعه «وبهارا»ي «كارلي» مشاهده كرد.

مبحث «غار - معماري» هاي هند، و مطالعه آن از وجوه ديني و اجتماعي و سازه اي و معماري، مبحثي شيرين و پر ظرافت و نسبتاً بكر است. از آنجا كه معابد كالبدهاي مادي دين اند و با نيايش پيروان آن تناسب دارند، مطالعه سير تحول آنها پرده از سير تحول جهان بينيها و اديان مرتبط با آنها بر مي دارد. اين گونه تحقيقات مي تواند مطالعات تطبيقي اديان را از مقولات صرفاً نظري و فلسفي به حوزه هنري و اجتماعي سوق دهد، كه آميزشي بسيار پسنديده و بلكه ضروري است.

فضاها و اماكن ديني منعكس كننده روح اديان اند. بررسي آنها، سير در آنها و اختلاط با پيران و مرشدان آنها در اغلب موارد به كشف وجوه مشترك اديان و ريشه هاي واحد وحداني شان منتهي مي شود. درك وجوه نمادين اين آثار، از اماكن و فضاهاي بيگانه مقولاتي آشنا و قابل فهم مي سازد. نيل به اين درجه از ادراك خود گامي است موثر، نه تنها در «تطبيق اديان» بلكه حتي در «تقريب اديان»‌ در جهان رو به تجزيه امروز، ملل و نحل از بنيادهاي روحاني و الهي اصيل خود دور شده اند و اقتصاد تنها اصل و بنياد مشترك انسانها تلقي مي شود. در چنين فضاي غبار آلوده و مسموم، مطالعه در بنياد اديان، كه روح بشر را از سحرگاه ظهور بشريت تلطيف كرده اند، اما امروز رفته رفته در زير گامهاي سنگين مدرنيسم رنگ مي بازد و سير در اماكن ديني كه فضاي عبوديت را تداعي مي كنند، مي تواند خاطرات ازلي را دوباره در دلها رنگ بخشد. شايد انسانها در اين سيرهاي آفاقي و انفسي و تنفس در فضاهاي عبادي و روحاني، عهد ازلي خود را با معبود به ياد آرند و هم نوعان خود را در مرتبه حقيقي «كان الناس امهً واحده»[44]دوباره مشاهده كنند. شايد اشراق دوباره افق مشرقي روحمان را روشن سازد و در آن نور معرفت، در يابيم كه همه اين تجليات گوناگون ظواهر كثيراز يك نياز واحد حكايت مي كنند و همه اين زمزمه ها و اوراد متنوع چيزي نيستند، مگر نغمه هاي عشق و فرياد از فراق معشوق كه :

همه كس طالب یار است چه هشيار و چه مست

همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت[45]

مطالعه معماري اديان بي ترديد مطالعه اي است مفید و لذت بخش، خصوصاً هنگامي كه نگاهها بر وراي ظواهر نفوذ كند و به حقيقت با ديده جان بنگرد و ببيند. «كه پس پرده چه خوب است و چه زشت»[46]

و الحمدلله رب العالمين

منابع :

* ذكرگو، امير حسين .«از كوروش تاآشوكا «سيري تطبيقي در هنرهاي با ستاني و باورهاي ديني هند و ايران»، هنرنامه ش 1 (پاييز 1377)ص 4-19

*_____. اسرار اساطير هند، تهران، فكر روز، 1377

*_____.« تحول شمايل نگاري بودايي در امتداد جاده ابريشم»، هنرنامه ش 4،(پاييز 1378)، ص 4-21

*_____.« معماري بودايي و وجوه نمادين آن (1)»، خيال، ش 9 (بهار 1383)،ص 66-85

* Bhattacharyya, N.N. AGlossry of Indian Religious Terms and Concepts, Delli, 1999.

* Coomaraswamy, Ananda K.  Histary of Indian and indonasian Art Now York, 1985.

* Craven, Roy C. Indian Art, A Concise Hisory, London, 1976.

* Knappert, Jan. An Encyclopedia of Myths and Legends in Indian Mythology, New Delhi, 1992.

* Singh, Nagendra Kr. (ed.), International Encyclopedia of Buddhism, New. Delhi, 1997.



[1] stupa

[2] pagoda

[3] caity

[4] vihar

[5] Caity-vŗkşa

[6] deva

[7] yaksa

[8] naga

[9] apsara

[10] bhuta

[11] Ananda Coomaraswamy, History of Indian and Indonesian Art, p.47.

[12] rukkhacetiyāni

[13] Vŗkşa-caityas

[14] N.N. Bhattacharyya, A Glossary of Indian Religious Ferns and Concepts, p.44.

[15] برای توضیح بیشتر درباره نقش نمادین درخت در معماری بودایی، نک: بخش اول همین مقاله در خیال 9، ص77، ذیل عنوان «درخت مقدس به مثابه ستون کیهانی».

[16] Mohenjodaro

[17] Indo-Sumerian

[18] Asoka

[19] Shunga

[20] برای مطالعه بیشتر در اشتراکات هنری و فکری دو فرهنگ نک: امیر حسین ذکرگو،«از کوروش تا آشوکا».

[21]Roy C. Craven, Indian Art, A concise History, p.48.

[22] Bihar

[23] در مبحث «ویهارا» در همین مقاله، به موضوع «راهب سرا» به تفصیل پرداخته شده است.

[24] Barabar hills

[25] Bodhgaya

[26] Bhaja

[27] Karli

[28] Bedsa

[29] Jain

[30] Karli

[31] براي مطالعة نقش بودا در تفكر هندويي نك : امير حسين ذكرگو، اسرار اساطير هند، ص 137-148.

[32] Ajanta

[33] Elora

[34] Hinayana

[35] بوديسم هينايانا در ايام حكومت امپراتور آشوكا از غرب هند به سوي سريلانكا گسترش يافت و هنوز در اين كشور رواج دارد. اين مكتب بودايي آيين غالب بوداييان جنوب شرق آسياست و در كشورهاي برمه، تايلند، كامبوج، لائوس و برخي از نواحي ايالت آسام هند رايج است. سنت ديني مكتب هينايانا براساس نوشته هايي است كه به زبان پالي براساس تقريرات بودا تدوين شده است.

[36] براي مطالعة سير شمايل نگاري بودايي نك : امير حسين ذكرگو، تحول شمايل نگاري بودايي در امتداد جادة ابريشم.

[37] Nagendra Kr. Singh (ed). International Encyclopaedia of Buddhism, vol. 20 (India), pp. 570-571.

[38] dharma

[39] واژه «ویهارا»، بیشتر در خاک هند، به معنای «راهب سرا» ست،ولی در معنای وسیع تر به معنای عبادتگاه نیز هست؛ و خصوصاً در سیلان (سریلانکا) به معنای معبد به کار رفته است.

[40] Rājagŗha

[41] Nagendra Kr. Singh  (ed.), International Encyclopedia of Buddhism, vol. 20, p. 71.

[42] Arhat در دينهاي بودا و جين (Jainism) اگر استادي به مراتب بالايي از تقدس نايل شود، او را «ارهات» مي خوانند. ارهاتف بنا بر اعتقادات بودايي از هر گونه قيد و نحوست و آلايشي رهاست؛ او با پالايش خود نهايتاً شأني مي يابد كه «چهار حقيقت» را در مي يابد : 1. معرفت كامل؛ 2. ذهن كاملاً رها؛ 3. خروج از حلقة تولدهاي مكرر؛ 4- نيل به نيروانا – با استفاده از

Narendra Nath Bhattacharyya, Aglosssory of Indian Religious Terms and Concepts.

 

[43] Bodhisattva

[44] بقره (2) : 213

[45] حافظ

[46] حافظ

Read 1801 times